سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که بامدادى را دید و به شامگاهش نرسید ، و بسا کس که در آغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن نوحه کنانش گریستند و دریغ خوردند . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/7/11:: 12:22 صبح
                               

  بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست، غفلت است.

حال و روز شیعه در این عصر، از دو وجه بیرون نیست. یا معصوم خاتم را، امام را و ولی‏الله اعظم را محبوب و مقصود و مقتدای خویش می ‏داند یا سر بر آستان محبوب و مقتدایی دیگر می‏ساید. شیعه اگر گمان کند که حبیب و طبیب و نجات ‏بخشی جز او در عالم هست، راه به خطا برده است و پا از صراط مستقیم تشیع بیرون نهاده است.

شیعه اگر در حضور آب، دل به سراب می‏سپارد، چگونه نام خود را شیعه می‏گذارد؟ شیعه بهتر از هر کس می‏ فهمد که:

"مَن ماتَ و لَم یَعرف اِمامَ زمانه ماتَ مِیتة‏الجاهلیِة"

«هرکه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. »

شیعه بهتر از هر کس می ‏فهمد که میزان و معیار محبت، امام است و هر محبتی در راستای محبت امام، معنا می‏شود. و اگر مدعی است که مرید آن قطب عالم است، محب آن ولی‏الله‏الاعظم است، عاشق آن حجت‏خاتم است، این حال و روز با عشق، سر سازگاری ندارد.

 کدام عاشقی بی یاد معشوق، زیستن می‏تواند؟کدام عاشقی، یک لحظه بی‏ خاطره معشوق سر می ‏کند؟کدام عاشقی هر از گاه به یاد معشوق می‏افتد و محبوب را در ردیف دیگر امور روزمره خویش می‏بیند؟کدام عاشق هجران‏ کشیده‏ای خورد و خوراک و خواب و لذت می‏ فهمد؟

 این ننگ و عار برای عاشق نیست که از معشوق بشنود که ما تو را از یاد نمی ‏بریم و مراعات تو را فرو نمی ‏گذاریم و او...

و او بی‏اشتیاق زیارت معشوق سر کند و یاد او را فرو بگذارد ؟؟؟

این اوج بی‏ معرفتی محب نیست که بداند و بشنود که محبوب به شادمانی او شاد می ‏شود، با اندوه او غمگین می ‏گردد، مریضی‏اش محبوب را بیمار می‏کند، هرگاه دست‏ به دعا بردارد، محبوب آمین می ‏گوید و آن زمان که سکوت کند، محبوب، برایش و به جایش دعا می‏کند و او سر از پای نشناسد و قالب‏ تهی نکند؟

 آری  بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست، غفلت است. و غیبته منا.

او غایب نیست، پرده بر چشمهای ماست.

چه کس صادقانه دست ‏به دعا برآورده است، مخلصانه امام خویش را طلب کرده است، و پاسخ نگرفته است؟

برخی امام را طلب می‏ کنند و دیگران را هم. اینان تا آن زمان که چشم به ابواب چند گانه دارند، دستشان به دامان امام نمی‏رسد.

بعضی امام را طلب می‏کنند ، اما نه به خاطر امام، که برای وصول به حاجات خویش.

می‏بینی که امام را صدا می‏کند - با تضرعی جانسوز و جگرخراش - اما آنچه می ‏طلبد، دیدار حیات‏ بخش امام نیست، حل مشکلات و وصول به حاجات خویش است. این سخن نه بدان معناست که در تلاطم مشکلات، به سراغ امام نباید رفت و قضاء حوائح و استجابت دعا و رفع موانع را از او نباید خواست. بلکه به عکس، همه چیز از نزول باران، تا شفای بیماران را از امام باید طلب کرد که تقدیر و مشیت همه چیز در عالم به دست اوست و هیچ کار، بی‏اشارت مژگان او به سرانجام نمی‏رسد.

 سخن این است که شوق دیدار امام چیزی است و عریضه و عرضه حاجات دنیوی، چیز دیگر.

سخن این است که ساقی این بارگاه، به ظرفیت و جام همت مهمان می‏نگرد، محبوب، به ظرفیت دل محب نگاه می‏کند.

« اِنّ‏هذه القلوب اوعیة و خیرها اوعاها »

 یکی به هوای بهشت در مصیبت‏حسین (ع) اشک می‏ریزد.

یکی در مجلس حسین (ع)، بر مصیبت‏خویش می‏گرید.

و یکی را معرفت‏حسین و معرفت‏به مصیبت‏حسین (ع) می‏گریاند.

 هرکس به قدر جام معرفت‏خویش، از دستهای امام نوش می‏کند.

امام دست‏ نیافتنی نیست، دستهای ما بسته است.

امام در پرده غیبت نیست، پرده بر چشمهای ماست.

و آنچه ما را از زیارت امام محروم می‏کند، غیبت امام نیست، غفلت ماست...

 


کلمات کلیدی :